دوشنبه دخملی
دخترم سلام.عزیز دلم دیشب خیلی تو خواب بیتابی می کردی.صبح زود یه دفعه گریه کردی بعد بالا اوردی.بیدار شده بودی میگفتی باب اسفنجی دعوا نکرد.خوابیدی.صبح هنوز ساعت 8نشده بود که بیدار شدی تب خیلی بالایی داشتی.زنگ زدم به بابا اومد خونه بردیمت دکتر تو راه دوباره بالا اوردی دکتر می گفت ویروسه جدید.برات کلی دارو داد .اومدیم خونه سوپ و ابمیوه دادم خوردی .بعد با هم خوابیدیم. بیدار که شدیم با بابا بازی می کردی.شام خوردیم.بابا رفت بیرون.تو هم خوابت میاد رو پام خوابیدی.من هم از مریضی تو مریض شدم.کلی هم بی حال و حوصله شدم.انشالله زود زود خوب بشی.دوست دارم عشقم.بببببوووووووس گل من